قديمي‌ترين اثري كه از مفهوم استراتژي وجود دارد مربوط به ژنرال چيني، سان تزو (Sun Tzu) است. سان تزو در كتاب خود بنام هنر جنگ كه حدود ۵۰۰ سال قبل از ميلاد مسيح (ع) نگاشته شده به مفاهيم استراتژي اشاره كرده و چگونگي استفاده از اين رويكرد براي غلبه بر دشمن را توضيح داده است.

استراتژي به شکل امروزی به دهه ۱۹۵۰ برمي‌گردد. قبل از آن در سازمانها از برخی روشهاي برنامه ريزي مانند CPM و PERT استفاده مي‌شد. جنگ جهاني دوم بستر اتخاذ تصمیم های استراتژيک توسط كشورهاي درگير بود.

پس از پايان جنگ، وزارت دفاع آمريكا اين تجربيات را در قالب «برنامه‌ريزي استراتژيك» فرموله كرد و آن را در برنامه آموزش افسران ارشد خود جاي داد. اين ايده‌ها با بكارگيري فرماندهان نظامي در صنايع، به دنياي كسب و كار راه يافت.

در دهه ۱۹۶۰ به دليل شرايط اقتصادي پس از جنگ، دانشگاهها به سمت دوره‌هاي بازرگاني گرايش يافتند.
در ۱۹۶۲ آلفرد چندلر (A.Chandler)، استاد دانشگاه هاروارد، نتيجه مطالعات خود برروي شركتهاي بزرگ آمريكايي را منتشر كرد و در آن فرآيند تصميم گيري‌هاي استراتژيك را تشريح كرد.

دهه ۱۹۷۰ اوج توجه مديران، سازمانها و محافل آكادميك به مفاهيم استراتژي بود. دراين دهه مقالات زيادي در مورد ابعاد مختلف استراتژي انتشار يافت و اين مفاهيم توسعه يافتند.
همچنين بسياري از شركتهاي بزرگ در بخش ستادي خود واحد برنامه ريزي استراتژيك را ايجاد كردند و برنامه ريزی استراتژيک در صدر اولويت مديران قرار گرفت.

با آغاز دهه ۱۹۸۰ در اثر پيچيده تر شدن محيط كسب و كار و افزايش چشم گير سرعت تحولات، روشهاي ساده برنامه ريزی استراتژیک كارآيي خود را از دست دادند و استراتژي در ليست اولويتهاي مديران جاي خود را به مفاهيمي نظير

   -كيفيت جامع،
-بهبود مستمر
-باز مهندسي فرآيندها
داد.

در اين دهه مايكل پورتر طي سه كتاب، نظريات ارزشمندي را در حوزه استراتژي مطرح ساخت.
–الگوي ۵ نيروي محيطي،
– حوزه رقابت و مزيتهاي رقابتي و
– استراتژيهاي عمومي
از پديده هاي مهم استراتژي در اين دهه است.

دهه ۱۹۸۰ را مي توان دهه افول رويكرد مديريت استراتژيك دانست.
–عدم موفقیت نمونه هایی از طرح ریزی(GE)
–موفقیت نمونه هایی از استراتژی های خودظهور(Honda)
نظريات كلاسيك قادر نبودند رفتارهاي غير خطي و غير قابل پيش‌بيني محيط كسب و كار را پاسخگويي كنند.

دهه ۱۹۹۰ با نظريات متفاوت و نوين استراتژي آغاز شد. هنري مينتزبرگ (H.Mintzberg) با طرح مساله تفكر استراتژيك، كارآيي برنامه ريزي استراتژيك را مورد سوال قرار داد و مطرح ساخت كه:
”برنامه ريزي يك فرآيند تحليلي است و فرآيندهاي تحليلي اصولا نمي‌توانند استراتژيهاي اثربخش خلق كنند.“
او استراتژي را حاصل سنتز خلاقانه ذهني مي‌داند.

انديشمند ديگر اين دهه گري هامل (G.Hamel) است كه نظريه های شایستگی محوری و عزم استراتژيك را مطرح ساخت. هامل توصيه مي كرد در استراتژي، به جاي پيش بيني آينده بايد آن را خلق كرد.

بطور خلاصه استراتژی را می توان “چگونگی رسیدن به هدف جهت کسب موقعیت برتر” تعریف کرد.



جهت آشنایی با خدمات ما در زمینه طرح ریزی استراتژی کلیک کنید.